ان تنصروا الله،ینصرکم

ان تنصروا الله،ینصرکم

اگر دنیا را خورشیدی روشن خواهد کرد...به معنای آن نیست که تا آمدن آن خورشید در تاریکی بنشینیم...
ان تنصروا الله،ینصرکم

ان تنصروا الله،ینصرکم

اگر دنیا را خورشیدی روشن خواهد کرد...به معنای آن نیست که تا آمدن آن خورشید در تاریکی بنشینیم...

مسئله نفوذ و نفوذ پذیران

کلیپ زیر خلاصه ای از سخنرانی شب تاسوعای استاد پناهیان است که در مورد مسئله نفوذ که رهبری مطرح کرد را توضیح میدهد....


      


و کلیپ زیر یک کلی صوتی 44 دقیقه ایست که کل این سخنرانی را دربردارد که در کلیپ زیر استاد پناهیان مسائل تاریخی خیلی خوبی را بیان میکند که خیلی شباهت به نفوذ پذیران امروز ایران دارد...

پیشنهاد میکنم کلیپ زیر رو ترجیح بدید...


پاسخ مکارم شیرازی به عبدالکریم سروش

در پی انتشار سخنانی از دکتر عبدالکریم سروش پیرامون مباحث قرآنی، مرکز پژوهشگاه قرآنی امیرالمؤمنین علیه السلام قم در پرسشی از محضر حضرت ایة اللّه مکارم شیرازی، نظر معظم له را پیرامون این مسئله جویا شده است.

متن سئوال این مرکز و پاسخ حضرت ایة اللّه مکارم شیرازی که در اختیار مرکز خبر حوزه قرار گرفته به این شرح است:

سؤال: چه می فرمایید درباره کسی که خود را مسلمان و معتقد به قرآن می داند ولی جسورانه معتقدات عمومی مسلمین را درباره قرآن مورد حمله قرار داده و می گوید: قرآن مجید مستقیماً از سوی خدا نیست بلکه خداوند حضرت محمد صلی اللّه وعلیه وآله را با آن روح متعالی آفریده و قرآن تراوش روح اوست خداوند همچون باغبانی است که درخت میوه ای می کارد و آن درخت میوه می دهد، قرآن میوه شجره وجود پیامبر است.

و در جای دیگر می گوید: محمدی بودن قرآن سخنی است کاملاً معقول و مبرهن و اضافه می کند: چه فرقی می کند که بگوییم وحی خدا از تلاطم و جوششی در شخصیت پیامبر رخ می دهد و خودِ برتر پیامبر ب خودِ فروتراو سخن می گوید البته همه اینها باذن اللَّه صورت می گیرد.

و در جای دیگر می گوید: آن وحی از خدایی است که در میان آدمیان نشسته و از آدمی است پر از خدا شده و لایه هایی برای وجود پیامبر قائل می شود و می گوید که لایه ای در گوشِ لایه دیگر راز می گوید

سپس جسارت را به اینجا رسانده که می گوید: خدا بحر وجود خود را در کوزه کوچک شخصیتی به نام محمد بن عبداللَّه صلی اللّه وعلیه وآله می ریزد و لذا همه چیز یکسره محمدی می شود محمد عرب است لذا قرآن هم عربی می شود و در حجاز و در میان قبایل چادرنشین زندگی می کند لذا بهشت هم گاه چهره عربی و چادرنشینی پیدا می کند حور مقصورات فی الخیام. الرحمن/

و نیز می گوید: قرآن هم به تبع احوال پیامبر پستی و بلندی می گیرد آنگاه که پیامبر حال بهتری دارد فصاحت اوج می گیرد و آنگاه که در حال دیگری است فرو می نشیند. و در همه جا از اشعار عارفی صوفی مشرب یعنی مولوی برای توجیه سخنان خود کمک می گیرد.

سرانجام جسارت را به حدّ اعلی رسانده و می گویدما قصه ورود خطا در قرآن و علم پیامبر، غرض از خطا مطالبی است که از دیدگاه بشری خطا محسوب می شوند یعنی ناسازگار است با یافته های علمی بشر!

سپس به زعم خویش به سه مورد از این خطاها اشاره می کند: مسئله هفت آسمان در قرآن، و شهاب ثاقب (رجوم الشیاطین) و جنون بر اثر تماس شیاطین، و نتیجه می گیرد که علم و دانش پیامبر، در غیر دانش دینی، هم طراز دانش مردمان روزگار وی بوده است (والعیاذ باللَّه خطاهای او از اینجا ناشی شده است.)

درباره چنین اعتقاد و گوینده اش چه می فرمایید؟

بسم اللّه الرحمن الرحیم

جواب: به یقین این گونه سخنان هیچ گونه سازگاری با متون اسلامی به خصوص قرآن مجید ندارد و دانسته یا ندانسته جسارت عظیمی به قرآن مجید و پیامبر عظیم الشأن اسلام صلی اللّه وعلیه وآله است و قداست قرآن را زیر سؤال می برد. در اینجا توجه شما عزیزان را به چند نکته، ضروری می دانم:

1– سرچشمه این تفکّر انحرافی – که تازگی هم ندارد – دو چیز است:

الف) فرورفتن در افکار صوفیانه افراطی و تأثّرپذیری از مسئله حلول و اتحاد صوفیان، آن گونه که در عبارات بالا و تعبیرات فوق نیز نمایان است که وجود پیامبر صلی اللّه وعلیه وآله را پر از خدا می پندارند و مانند آن.

ب) ناتوانی در برابر تفسیر بعضی از ایات قرآن مجید مانند ایات مربوط به هفت آسمان و رجوم الشیاطین و امثال آن و پنداشتن ناسازگاری آن با علوم روز، و این به آن می ماند که انسانی که بر اثر نقص اطلاعاتش گوشه دیوار قصر باشکوهی را ناموزون می بیند، برخیزد و بخواهد آن قصر را از بیخ و بن ویران کند.

2– مفهوم این سخن که قرآن مجید مستقیماً از سوی خدا نیست – العیاذ باللَّه – تکذیب پیامبر صلی اللّه وعلیه وآله است زیرا:

الف) در 10 ایه از قرآن مجید می خوانیم: تنزیل من ربّ العالمین واقعه™80 تنزیل الکتاب من الله العزیز الحکیم زمر/ 1 و... .

اگر قرآن جوشیده از درون روح پیامبر صلی اللّه وعلیه وآله است چگونه آن را با این صراحت به خداوند متعال نسبت می دهد. ایا این تکذیب پیامبر صلی اللّه وعلیه وآله نیست؟ !

ایا همین که خداوند آفریننده اوست مجوز تعبیر تنزیل من رب العالمین می شود؟ اگر این گونه است پس چه مانعی دارد که بگوییم تمام اشعار حافظ و سعدی از سوی خداست زیرا خداوند، آفریننده آنهاست اضافه بر این ایا خدا قادر نیست که مستقیماً وحی خود را به پیامبرش نازل کند و حتماً باید از این راه وارد شود؟

ب) در ده ها ایه از قرآن مجید آمده است ما قرآن را در شب قدر نازل کردیم، یا قرآن را برای این نازل کردیم که مردم را از ظلمات به سوی نور هدایت کنی ابراهیم، ایه 1 یا با صراحت دستور می دهد آنچه را بر تو نازل کردیم ابلاغ کن که اگر نکنی رسالت خدا را انجام نداده ای مائده، ایه 67. ایا این ایات هرگز با جوشیدن قرآن از درون پیامبر سازگار است؟ ایا پیامبر خودش به خودش مأموریت می دهد و خودش را تهدید می کند؟ !

ج) در بیش از 300 ایه قرآن مجید خطاب به پیامبر صلی اللّه وعلیه وآله آمده است: قل (بگو) ایا پیامبر صلی اللّه وعلیه وآله خودش به خودش می گوید بگو؟ و مأموریت می دهد؟ یا همه اینها کلام خدا و مأموریت الهی است. مختصر تأمّلی در ایات قرآن جای تردید نمی گذارد که قرآن می فرماید که همه این ایات مستقیماً از سوی خداوند بر پیامبر صلی اللّه وعلیه وآله نازل شده، نه از فکر او جوشیده و نه پیامبر صلی اللّه وعلیه وآله به منزله یک بلندگوست، بلکه روح عظیم او قادر به تحمّل دریافت وحی از سوی خداوند بزرگ بوده است.

د) بارها می شد که نزول وحی تأخیر می افتاد و پیامبر صلی اللّه وعلیه وآله در فشار دشمنان قرار می گرفت و در انتظار نزول وحی می نشست، از جمله در داستان تغییر قبله از بیت المقدس به سوی کعبه که قرآن می فرماید: قد نری تقلب وجهک فی السماء ...؛ ما دیدیم پیوسته به سوی آسمان می نگری (و در انتظار وحی الهی هستی، اکنون به تو اعلام می کنیم) ما تو را به سوی قبله ای باز می گردانیم که از آن خشنود شوی (بقره، ایه 144.) ایا پیامبر صلی اللّه وعلیه وآله خودش در انتظار خویش می نشست، یا لایه ای از وجود او منتظر لایه دیگری بود این به طنز شبیه تر است تا به یک واقعیت

ه) در ایه مباهله خداوند به پیامبر صلی اللّه وعلیه وآله دستور می دهد که اگر مخالفان در برابر دلائل علمی تو سر تسلیم فرود نیاوردند آنها را دعوت به مباهله کن (آل عمران/ 61) ایا پیامبر صلی اللّه وعلیه وآله به خودش دستور مباهله می دهد و از این صریح تر این که گروهی به پیامبر صلی اللّه وعلیه وآله پیشنهاد کردند که قرآن را تغییر دهد و نکوهش از بت های آنها نکند ایه نازل شد و فرمود: قل ما یکون لی ان ابدله من تلقاء نفسی ان اتبع الا ما یوحی الی انّی اخاف ان عصیت ربّی عذاب یوم عظیم؛ من هرگز نمی توانم از پیش خود قرآن را تغییر دهم من تنها از وحی که بر من می شود پیروی می کنم. یونس/ 15

خلاصه اینکه یا باید پیام روشن این ایات را پذیرفت و یا العیاذ باللَّه باید با مشرکان مکّه هم صدا شد و گفت: افتری علی اللَّه کذبا؛ او فقط افتراء به خداوند می بندد. مؤمنون/ 38

3– این تعبیر زشت که فصاحت قرآن بر حسب حالات پیامبر صلی اللّه وعلیه وآله تغییر می کند هرگاه روح پیامبر صلی اللّه وعلیه وآله در اوج باشد قرآن فصیح تر می شود و اگر نباشد فصاحت کمتر خواهد شد مانند اشعار شعر، ایا این سخن قداست و الهی بودن قرآن را به کلی زیر سؤال نمی برد، و در سر حدّ اشعار شاعران تنزل نمی دهد که گاه ذوق آنها گل می کرد و بهترین اشعار را می سرودند و گاه که چنین نبود اشعار عادی

4– از آن زشت تر اینکه گفته شود ایات قرآن – حتی در مسائلی مربوط به معاد و نعمت های بهشتی – رنگ و صبغه عربی داشته است که مفهومش این است حور مقصورات فی الخیام، الرحمن/ 72 واقعیتی ندارد بلکه معلول برداشت پیغمبر صلی اللّه وعلیه وآله از طرز زندگی قبیله و عشیره او است !

با این گونه سخنان چه اعتباری برای قرآن باقی می ماند، و چرا بدون آگاهی از قرآن هر چه بر قلم آنها جاری شد می نویسند و به نتایج آن نمی اندیشند؟

5– از همه زشت تر و تنفرآمیزتر نسبت خطادادن به قرآن مجید و پیامبر صلی اللّه وعلیه وآله در مسائل مربوط به دانش های غیر دینی است که گفته شود چون علم پیامبر صلی اللّه وعلیه وآله در مسائل طبیعی و... فراتر از علم زمان خودش نبود بنابراین ایاتی که در آن سخن از این علوم به میان آمده ممکن است آلوده به انواع خطا باشد که با پیشرفت علوم خلاف آن اثبات شده است.

اگر – العیاذ باللَّه – احتمال خطا حتی در یک ایه از ایات قرآن راه یابد دیگر چه کسی می تواند به عنوان وحی آسمانی بر سایر ایات آن تکیه کند. چرا کسی که دم از اسلام می زند و خود را مسلمان و پای بند به احکام اسلام می شمرد این گونه بی محابا به قرآن نسبت ناروا می دهد و به آثار شوم گفته های خود فکر نمی کند؟

بزرگان علمای شیعه تأکید می کنند که معصوم بودن پیامبر صلی اللّه وعلیه وآله و امامان علیه السلام از خطا از آغاز عمرشان حتی قبل از نبوّت و امامت شروع می شود تا هرگز پایه اعتماد مردم بر اثر دیدن خطا از آنها متزلزل نشود (ببین تفاوت ره از کجاست تا به کجا.)

بلکه به عکس، ما در ایات فراوان، مطالبی می بینیم که کاملاً فراتر از علوم زمان آن حضرت بوده است: اولاً قرآن می گوید: لا یاتیه الباطل من بین یدیه ولا من خلفه تنزیل من حکیم حمیدٍ؛ هیچ امر باطلی نه امروز و نه بعد از آن دامان قرآن را نمی گیرد (زیرا) از سوی خداوند حکیم و حمید، نازل شده است فصلت/ 42.

ثانیاً: این نکته شایان دقت است که به هنگام نزول قرآن هیئت بطلمیوس بر تمام محافل علمی دنیای آن روز حاکم بود و مطابق آن ماه و خورشید را در دل افلا½ که مانند طبقات پیاز روی هم قرار داشتند میخکوب می دانستند و می گفتند افلاک پوست پیازی حرکت می کند نه ماه و خورشید، در حالی که قرآن مجید در آن روز طبق ایه 40 سوره یس، خورشید و ماه را در فضا شناور شمرده و می فرماید: و کلّ فی فلک یسبحون این حقیقتی است که بعد از هزار سال برای دانشمندان هیئت کشف شد و آن روز کسی از آن خبر نداشت.

و نیز بر طبق هیئت بطلمیوس زمین مرکز عالم و ثابت و بی حرکت بود در حالی که قرآن برای آن حرکت سریع و بی سر و صدا همچون حرکت ابرهای آسمان قائل است و می گوید: و تری الجبال تحسبها جامدة وهی تمرّ مرّ السّحاب صنع اللّه الّذی اتقن کلّ شی ء انّه خبیر بما تفعلون نمل/88 کسانی که گمان می برند ایه مربوط به دگرگونی های آستانه قیامت است سخت در اشتباهند زیرا سخن در ایه از اتقان و نظم این جهان است، نه به هم خوردن جهان.

حرکت زمین مطلبی است که بعد از هزار سال از نزول قرآن ثابت شد، با این حال چگونه به خود اجازه می دهند که اگر به فرض بعضی از ایات قرآن را ناسازگار با دانش روز دیدند (که حتماً چنین نیست و در تفسیر آن را ثابت کرده ایم) جسورانه سخن از خطای قرآن و خطای پیامبر صلی اللّه وعلیه وآله به میان آورند همان قرآنی که به گفته رسول اللَّه صلی اللّه وعلیه وآله دریای بیکرانی است که شگفتی هایش احصا نمی شود، و مطالب بدیعش کهنه نمی گردد لاتُحصی عَجائبه وَلاتُبلی¹ غَرائبه و به گفته امیرمؤمنان در نهج البلاغه بهار دلها و چشمه های جوشان علم در آن است فیه رَبیعُ القَلبِ وَینابیعُ ال¸عِل¸م. زهی بی انصافی !

چرا در زمانی که دشمنان اسلام در غرب، قرآن و پیامبر اکرم صلی اللّه وعلیه وآله را هدف تیرهای هتک و افتراء و توهین قرار داده اند، در داخل نیز سخنانی گفته شود که قداست آن بزرگوار و قرآن را زیر سؤال می برد.

به هر حال لازم است از گفته های خود توبه نموده و عذر تقصیر به پیشگاه خداوند و قرآن بیاورد و برای جبران بکوشد. خداوند همه را به راه راست هدایت فرماید. 

خدا کجاست؟

روزی یکی ازدانشمندان یهودی نزد ابوبکر آمد و گفت: تو خلیفه پیامبر اسلام هستی؟
ابوبکر گفت: آری ، دانشمند: ما در تورات خوانده‌ایم که جانشینان پیامبران، از تمام پیروان او داناتر هستند، ممکن است شما بفرمائید که خداوند در آسمان است یا در زمین؟
ابوبکر گفت : خدا در آسمان است بر عرش.
دانشمند: بنابراین، زمین ازخدا خالی است ، و خداوند در یکجا هست ، و در یکجا نیست؟
ابوبکر گفت : این حرف افراد بی دین است «آدم دین‌دار اینطور حرف نمی‌زند» دور شو ، وگرنه ترا خواهم کشت.
مرد یهودی با شگفتی از جای برخاست و در حالی که اسلام را مسخره می‌کرد از پیش ابوبکر بازگشت. بین راه با حضرت علی ـ علیه‌السّلام ـ برخورد کرد، امام به او فرمود: من فهمیدم که تو از ابوبکر چه پرسیدی و او به تو چه پاسخی داد، ولی بدان که ما معتقدیم که خداوند مکان را بوجود آورده و بنابراین نمی‌تواند مکان داشته باشد، و برتر از آن است که مکانی او را در خود جا دهد، ولی با این وصف، خدا همه جا هست بدون اینکه با چیزی تماس پیدا کند، یا در کنار چیزی واقع شود، از نظر علمی، به تمام مکانها احاطه دارد، و هیچیک از موجودات از تدبیر او خالی نیست.
اگر از کتاب‌های خودتان مطلبی را نقل کنم که به درستی آنچه گفتم گواهی دهد، مسلمان می‌شوی؟ دانشمند: آری
امام: در یکی از کتابهای مذهبی شما این مطلب نیست که : موسی بن عمران روزی نشسته بود که ناگاه فرشته‌ای از طرف مشرق آمد، موسی از او پرسید: ازکجا آمدی؟ فرشته: از پیش خدا. فرشته دیگری از غرب آمد، موسی پرسید تو از کجا آمدی؟ گفت: از پیش خدا. فرشتة دیگری آمد، موسی پرسید: تو از کجا آمدی؟ پاسخ داد: از زمین هفتم و از پیش خدا. موسی با دیدن این منظزه با شگفتی گفت: پاک و منزّه است آن خدائی که هیچ جا از او خالی نیست، و بجائی نزدیکتر از جای دیگر نمی‌باشد.
پس از نقل این داستان، دانشمند یهودی گفت: گواهی می‌دهم که آنچه گفتی کاملاًً صحیح است، و تو به جانشینی پیامبرت سزاوارتری

                                                                                                              

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

احتجاج طبرسی، ج 2 ،ص 313.

مفید الارشاد ، فصل 58 از باب 2.

 

حجاب اسلام امریکایی

حجاب اسلام آمریکایی

در حجاب آمریکایی زن‌ها مسلمونند؛ ختم انعام می‌گیرن؛ به زیارت امام زاده‌ها می‌رن؛ در عزاداری‌ها شرکت می‌کنن؛ اما #شل_حجابی بخشی از فرهنگشون میشه

در حجاب آمریکایی چادرها رفته رفته بالا می‌ره؛ نازک میشه و

 در حجاب آمریکایی وقتی زن‌ها از مرز کشور می‌گذرند روسری‌ها می‌رن داخل کیف ها.

 در حجاب آمریکایی زن‌ها از نامحرمان بیرونی سر می‌گیرن و با نامحرمان فامیل مانوس و سربرهنه‌اند.

 در حجاب آمریکایی زن‌ها و عروس‌های #مسلمون_محجبه؛ در مراسم عروسی یادشون می‌ره که مقابل نامحرم، آرایش کرده و سربرهنه وایسادند. (بگمان اینکه خب عروسی یه روزه)

 در حجاب آمریکایی؛ چین کمونیست برای مسلمونا؛ روسری؛ مانتو و شاید در آینده نزدیک؛ چادر نماز تولید کنه.

 در حجاب آمریکایی حریم امن خانواده را کم رنگ‌تر می‌بینید

در حجاب آمریکایی چون #جلف پوشیدن زن‌های محجبه مد خواهد شد؛ زن ها غبار خیانت را در چهره شوهراشون مشاهده می‌کنند.

 در حجاب آمریکایی برای پوشش زنان مسلمان طرح و الگوهای فراوان در پس مرزها ریخته میشه

در حجاب آمریکایی زن‌های مسلمون اعراب و خاورمیانه؛ حجاب کامل سرشون را با آرایش کردن و لباس جلف پوشیدناشون همراه کردند.

در حجاب آمریکایی ناموس‌داری مردها زیر سوال میره.

 در حجاب آمریکایی پارچه‌‌هایی بنام شال و روسری بر سرها شده ؛ ولی فلسفه و هویت اسلامی بودن حجاب از سرها برداشته شده

در حجاب آمریکایی #ایدئولوژی که در آن واقعیت حجاب نهفته است همسو با نگرش و خواسته استکبار قرار می‌گیره. در حجاب آمریکایی اگه مصلحت ایجاد کنه باید حجاب داشت و نماز خواند و اگر مصلحت نباشه باید دوش بدوش استکبار علیه حجاب و اسلام اقدام بشه.

 

اقتصاد اسلامی

برای خواندن مطلب به ادامه مطلب بروید ولی قبل از آن بگویم که احتمالا نمیخواهید تمام مطالب را بخوانید پس لطفا تیترها را نگاه کنید و هر کدام که کورد علاقه تان بود را بخوانید....  ادامه مطلب ...

در جواب کسانی که میگویند:هاشمی یار امام بوده


ببینید....برخی امروزه از دورا ن امام میگویند و اینکه مثلا هاشمی یار و همراه امام بوده و....اما خود امام گفته:میزان حال فعلی افراد خیلی مهم است...
بله ممکنه برخی خیلی یار و همراه امام بودن ولی امکانش هست که منحرف شده باشن و مفسد مثلا شمر در صفین یار امام علی(ع) بوده ولی در کربلا......
یا مثلا شریح قاضی یکی از قاضیهای برجسته دوران علی(ع) بوده ولی وقتی هانی بن عروه(یکی از حامیان مسلم بن عقیل در کوفه و رئیس قبیله مزهجیان) رو ابن زیاد به قصرش آورد و او رو زخمی کرد و قصد داشت اون رو زندانی کنه قوم هانی دور قصر رو گرفتند و بعد ابن زیاد بیرون اومد و گفت یک نفر را حکم انتخاب کنید تا به داخل دار العماره آید و بر سلامت هانی شهادت دهد و سپس ابن زیاد شریح قاضی را پیشنهاد کرد و مردم مزهج هم چون ذهنیتشان این بود که شریح قاضی دوران امام علی بوده و عادل و راستگوست اورا تصدیق کردند ولی شریح شریح اون زمان نبود...عوض شده بود....بقیه و کل این توضیحات رو میتونید داخل این ویدئو ببینید...

 

چند انتقاد از رفسنجانی

به گزارش «پایگاه خبری تحلیلی رئیس جمهور ما»؛ در پی درگذشت ملک عبدالله، هاشمی رفسنجانی در پیامی خطاب به ملک سلمان بن عبدالعزیز آل سعود جانشین ایشان این ضایعه را تسلیت گفت

در بخشی از این پیام آمده است: درگذشت ملک عبدالله بن عبدالعزیز را به مردم و مسئولان کشور دوست عربستان سعودی، تسلیت می گویم. از خداوند متعال برای آن فقید رحمت واسعه و برای خانواده و خاندان صبر و اجر مسئلت می کنم. در ادامه این پیام آمده است، توفیق حضرتعالی را در تحکیم وحدت جهان اسلام، سعادت، هم زیستی و اخوت دو ملت ایران و عربستان، در سایه تعالیم عالیه اسلام خواستارم

خب آقای رفسنجانی شما که خودت رو پیرو امام میدونی چرا؟ مگه امام نگفته بود اگر از اسرائیل و صدام و امریکا بگذریم از آل سعود نمیگذریم.....اینهمه این مردک به اسلام و ایران ضرر زده بود....این همه جریانهای تفرقه ای مسلمین را تقویت کرده بود...تازه براش پیام تسلیت میفرستی؟؟؟...دولت هم اینهمه براش احترام قائل شد آخرش ویزا به وزیر ما ندادن به دیدار حجاج فاجعه منا بره...

                                                                        

با هاشمی رفسنجانی تاخانه خدا” به قلم “مسیح مهاجری::

نویسنده در صفحات ۳۰ و ۳۱ کتاب “تاخانه خدا” به گزارشگری از دیدار ملک عبدالله با هاشمی رفسنجانی و همراهانش میپردازد.

اما آنچه حائز اهمیت است اظهارات مداخله جویانه و غیر مودبانه شاه سعودی در خصوص عالی ترین مقام اجرایی کشور به هاشمی و واکنش منفعلانه وی در ارتباط با این گونه سخن راندن درخصوص منتخب مردم است.

مطابق انچه مهاجری در کتابش نوشته است ، ملک عبدالله اظهار علاقمندی و نظر میکند که دوست داشته است هاشمی بجای احمدی نژاد رئیس جمهور شود ، البته شاید تا این قسمت از محتوای جلسه محلی برای توجه نداشته باشد زیرا بسیاری از دشمنان نظام اسلامی و وابستگان به شبکه سلطه جهانی علاقمند به رای اوردن احمدی نژاد نبودند ، اما آنچه حائز توجه است اظهارات تامل برانگیز ملک عبدالله و جوابهای تامل برانگیزتر هاشمی در برابر اوست.

ملک عبدالله دراین دیدار پس ازآنکه درباره حال و عملکرد احمدی نژاد جویا میشود ، هاشمی اظهار میکند که هرکس رئیس جمهور شود باید در چهارچوب برنامه های پنج ساله و سند چشم انداز عمل کند و در واقع القا میکند که اتفاق خاصی نیافتاده است و احمدی نژاد هم به بیان عامیانه نمیتواند کار منحصر به فرد و مستقل از سیاستگذاری هایی که او درآنها دخالت موثر داشته ، به انجام برساند.

بخش دیگری از اظهارات جسورانه ملک عبدالله درحوزه مداخله جویی است به این عبارت که چرا اجازه میدهید هر کسی بیاید و رئیس جمهور شود.

هاشمی رفسنجانی بجای برخورد قاطع برای بستن راه مداخله جویی این شخص مطابق آنچه در کتاب نوشته شده است به استدلال اینکه او که نمیتواند کار بخصوصی انجام دهد روی می آورد .

حال چگونه است که پادشاه سعودی به خود اجازه طرح چنین موضوعی را آنهم با این ادبیات در حضور هیئات ایرانی میدهد ، خود جای توجه بسیار دارد

.

از فتنه ۸۸، ‌نامه بدون سلام و والسلام به رهبری، خطبه‌های ۲۶ تیر نماز جمعه، پایان مدارا با دولت قبل و تلاش برای برقراری رابطه با آمریکا گرفته.

آقای هاشمی واقعا خجالت نمیکشی وقتی درسال 88 احمدی نژاد که جبهه مخالف شما بو رای آورد گفتی:از دل این انتخابات بذر فتنه در دل مردم کاشته میشود و وقتی در سال 92 همراهان تو بر مملکت مسلط شدند گفتی این سالم ترین انتخابات جمهوری اسلامی بود.


در انتخابات سال ۸۴ دولت برگزار کننده انتخابات دولت اصلاحات بود و وزیر کشور و وزیر اطلاعات آن دولت - آقایان موسوی لاری و یونسی- صراحتاً آن انتخابات را سالمترین انتخابات خواندند. فلذا آقای هاشمی نمی تواند شکست سنگین خود در آن آزمون ملی را به گردن توهماتی از جنس سال ۸۸ بیندازد.

هاشمی گفته بود که در سال 84 به اصرار اطرافیان و بخصوص همسر امام برای انتخابات رفتم...آقای هاشمی خودتان خوب میدانید که از چشم ملت افتاده اید و انتخابات سال 84 کاملا نشان داد که در رقابت بین شما و احمدی نژاد ملت شما را نمیخواهند پس لطفا بهانه نیاورید...راستی چندین سال پس از فوت خانم ثقفی- که حالا هم در عالم مادی حضور ندارند تا درباره مواضع خود شهادت دهند- ادعای اینکه همسر امام چنین جمله‌ای خطاب به هاشمی گفته است آیا غیر از آن است که آن بانوی مکرمه را طرفدار جریان و جناح سیاسی خاصی نشان می‌دهد؟

برخی نوه های امام(ره) که بدون ملاحظه جایگاه ارزنده بیت رهبر کبیر انقلاب، برای تایید و توجیه اظهارات آقای هاشمی به صحنه آمده اند آیا به این نکته دقت کرده اند با توجه به اینکه آقای هاشمی در سوم تیر ۸۴ با «نه» قاطع مردم روبرو شد، انداختن بار مسئولیت کاندیداتوری وی بر شانه همسر حضرت امام(ره)، آن «نه» تاریخی به هاشمی را متوجه بیت امام(ره) می کند؟

به راستی اصرار بر این که اکثریت مردم در انتخابات ۸۴ نظری متفاوت با همسر و بیت امام (ره) داشته‌اند و آن را پای صندوق رای ابراز کرده‌اند، چه فضیلتی برای ایشان رقم می زند؟ بااین کار شما که انشاءالله از روی موذیت نبوده آیا همه نمیگویند که مردم چقدر با خمینی و خانواده اش اختلاف دارند...راستی بعضی طرفداران هاشمی به گونه ای به حمایت نوه امام راحل از هاشمی افتخار میکنند که گویی بیت امام اهل بیت پیامبر است...نه داداش من...اینا هم ممکنه اشتباه کنن...


- نکته بعدی آن است که آقای هاشمی رویه «توپ در زمین دیگران انداختن» و «فرار به جلو » را عادت خود قرار داده و هر روزنه‌ و کورسویی را برای نشان دادن رفتارهای ناموزون سیاسی، بدون استفاده رها نمی‌کند. هاشمی رفسنجانی در انتخابات ریاست جمهوری نیز ۹۲ از درخواست‌های بیشمار علما، مراجع قم و نجف و... برای حضورش در صحنه و کاندیداتوری سخن گفت.

احتمالاً چندی بعد نیز کاندیدا شدن در انتخابات اخیر مجلس خبرگان و عدم اعتماد خبرگان والای ملت به خویش را نیز به گردن اشخاص موجه دیگری خواهد انداخت. سؤال مهم و اساسی این است که چرا آقای هاشمی شکست های پی در پی خود در صحنه انتخابات‌های گوناگون را می‌خواهد از جیب دیگران هزینه کند؟

آیا بهتر نیست آیت الله هاشمی به جای قراردادن چهره های موجه در برابر رای مردم، اندکی به این موضوع نیز بیندیشد که احتمالاً رفتار و مواضع خود وی - که متاسفانه طی سال های اخیر با مواضع و رفتار سیاسی هاشمی دهه ۶۰ و حتی ۷۰ فاصله فراوانی دارد- باعث رویگردانی مردم و خبرگان از وی شده به گونه ای که در انتخابات مختلف این گونه با ناکامی و شکست مواجه می شود؟

۳- نکته حائز اهمیت بعدی درباره اظهارات آقای هاشمی رفسنجانی، این است که با وجود آنکه همسر مکرمه حضرت امام دارای جایگاه ارزشمندی بوده و حرمت بالایی برای همگان دارند اما نمی توان این انتساب را جایگاه را همتراز حضرت امام قرار داد و آن را دستاویزی برای مقاصد سیاسی قرار داد.
علی القاعده منویات حضرت امام(ره) حجت و سند برای همه پیروان و دلبستگان بدان حکیم راحل است اما این حجیت، علی القاعده قابل تعمیم به منسوبین و نزدیکان نسبی ایشان - با همه شان و احترام - نیست. آقای هاشمی ظاهراً فراموش کرده اند که امام(ه) حتی به حاج احمدآقای عزیز نیز اجازه ورود به فعالیت‌های سیاسی و اجرایی را نمی داد و اصولا با حضور اعضای خانواده خود در عرصه سیاسی مخالفت می کردند تا کسی نتواند از این انتسابات سوء استفاده کند. کمااینکه بنی صدر مخلوع نیز نتوانست از این روزنه و ادعای نزدیکی به منسوبان امام(ره) موفقیتی کسب نماید


اخیرا آقای هاشمی از اینکه دلواپسان همان کسانی بودند که امام راهم اذیت میکردند سخن گفت...آقای هاشمی اتفاقا امام از امثال شماها نگران بود...از امثال شماها که میگویید حتما با امریکا رابطه برقرار کنیم...شما هم مانند بازرگان و...دارید امام را آزار میدهید که حتما با امریکا رابطه برقرار کنیم...شما اخیرا گفتید که امام موافق برداشتن شعار مرگ بر امریکا بود و البته این را بدون سند و مدرک میگویید اما امام گفته بود که امریکا شیطان بزرگه/ام الفساد قرنه/تروریست بالذاته/واستکبار جهانیه...آیا همچین امامی میگه باید شعار مرگ بر امریکا را برداریم؟؟؟

و البته اینها همه گوشه ای از انتقادات به هاشمی رفسنجانی بود...

آقای هاشمی شنیده ام که براساس برخی سندها در لانه جاسوسی امریکا آنها میگفتندکه مثلا فلان مسوول از این نظر قابل نفوذ است و میتوان او را به فساد کشاند...شاید شما یکی از آنها بودید...در اسناد آنها نوشته بود که یکی از مسوولین انقلاب که خیلی هم تندرو بود از ما انتقادهای زیادی میکرد ولی ما طی 9ماه گفتگو بااو توانستیم او را به یک لیبرال تبدیل کنیم...


چندین نکته پراکنده و جالب

لطفا همه رو بخونید یا اگه حوصله ندارید اون کلیپ صوتی رو گوش کنید...

براساس دین ما تنها کسی که مقام کبریایی دارد و میتواند تکبر بورزد و بزرگی کند خداست. و اگر کس دیگری یا یک گروه دیگری بخواهند این مقام را بدست آورند که بر همه جهان مسلط شوند ویا تکبرورزی کنند باید باآنان برخورد کنیم...حالا چه فرعون باشد چه نمرود یا چه امریکا که آنهابراساس برنامه نظم نوین جهانی باید ریاست جهانیان را برعهده گیرند و به دیگر کشورها تکبر بورزند و زور بگویند...بنابراین اگر ما این امریکا را براساس این عقاید بپذیریم یعنی چیز دیگری را کنار خدا قرار دادیم. بنابراین کسی که طلب مقام کبریایی کند مستکبر است و استکبار....


درزمان اشکانیان در یکی از روزهای تابستان کراسوس به قصد تکرار کار اسکندر برای فتح ایران جلو می آید تا به سوریه و منطقه هران میرسد که در آنجا سپهبد سورنا او را شکست میدهد و حال باید دید که آیا یک بار دیگر ژنرالهای ایرانی میتوانند که فرماندهان بزرگ غربی را در سوریه شکست دهند یا نه؟؟؟ آیا تا بحال فکر کردید که چرا غربیها بیشتر از همه امپراطوران ایران باستان خشایارشا را مورد انتقاد و توهین قرار میدهند؟ چون او بیشترین فتح را در سرزمینهای غربی داشته...غرب چندین بار محوریتش به عنوان قدرت در طول تاریخ عوض شده: یک مدت یونان باستان...بعد روم...بعد فرانسه ی عصر شارلمانی و بعد امپراطوری بریتانیا که توانست همه کشورهای اطراف ایران را مستعمره یا فتح کرد و حالا قدرت مرکزی غربیها امریکاست و جالب این است که همه قدرتهای غربی در 3000سال پیش یک دشمن واحد به نام ایران داشتند و حالا هم اینطور است...وجنگ های بین ایران و قدرتهای غربی در طول تاریخ 480تا بوده و دو سوم آنها را ایران پیروز بوده....


امروزه چین باتمام قدرت و اقتصاد و جمعیتش برای غربیها تهدید آینده ای به حساب نمی آید چون فرهنگ آنها(کنفوسیوس) فرهنگی مانند اسلام نیست که سازش با استکبار را نپذیرد و امریکا میتواند چین را مانند خود کند اما اون فرهنگی که حتی در همین حدی که جزو کشورهای درحال توسعه ست اینقدر امریکا را نگران کرده و او را تحریم میکند فرهنگ اسلام است.

اولی در مکه در ابتدای شروع نهضت اسلام بین پیامبر و ابوسفیان....دومی بین علی(ع) و معاویه بن ابوسفیان به نام جنگ صفین که در آنجا علی(ع) شکست خورد...سپس یزید نوه ی ابوسفیان باحسین(ع) نوه پیامبر...و همینطور ادامه پیدا میکند...اگر دقت کنید در دو جنگ ذکر شده پس از پیامبر همیشه سپاه برحق اسلام از خودیها ضربه خورده: در دوران علی(ع) از اشعث ابن قیس و در دوران حسین(ع) از کوفیان


همینطور این ضعامت شیعه بوسیله امامان ادامه پیدا میکند تا به دوران غیبت صغری که 4نایب امام زمان ضعامت شیعه را برعهده میگیرند...و در دوران غیبت کبری همانطور که بین امامان شیعه بعد از یکی دیگری امام میشد یک روز فاصله نداشت در دوران غیبت کبری هم یک روز نبود که تشیع رهبر نداشته باشد یعنی از ابن قولبی که اولین رهبر تشیع و مسلمین واقعی بود تاامروز ...و تاامروز در دوران غیبت کبری شیعه 61 رهبر داشته که شصتمین رهبر حرکت زیر آبی تشیع را درآورد و انقلاب اسلامی را بوجود آورد...اگر دقت کنید درتاریخ همواره این 61 رهبر تشیع با مسلمین ظاهری و مسلمانان متظاهر و منافق میجنگیدیند که امروزه آنها شدند وهابیها...


اسناد میکیلیت نشان میدهد که بسیاری از این فرماندهان داعش و افراد آن جانیها و جلادهایی بودند که در زندانها حکم اعدام داشتند و باید مجازاتی را میگذراندند و فقط آقای پوتین میگوید 7700تروریست از چچن رفته به گروه داعش پیوسته.....

آقای لیمبرت از جمله کسانی بود که در لانه جاسوسی امریکا(سفارت امریکا درایران) کار میکرد و پس از 13 آبان از ایران رفت...پس از چند سال او را به جمهوری اسلامی موریتانی فرستادند(درروی کره زمین 4تا جمهوری اسلامی وجود دارد:1-جمهوری اسلامی ایران-2-جمهوری اسلامی پاکستان-3-جمهوری اسلامی افغانستان-4-جمهوری اسلامی موریتانی که یک کشور عقب مونده ست) ودر آنجا در سفارت خارجه امریکا کار میکرد... چند سال پیش این آقای لیمبرت (که یک زن یهودی ایرانی داره و هر دو خیلی خوب فارسی حرف میزنند) به یکی از برنامه های شبکه صدای امریکا دعوت شد و پس از مدتی گفتگو مجری از او پرسید شما یه مدتی که توی سفارت امریکا در جمهوری اسلامی ایران بودید بیرون آمدید و پس از مدتی استراحت به سفارتخانه امریکا در جمهوری اسلامی موریتانی رفتید. آیا شما نترسیدی بار دیگر به یک جمهوری اسلامی دیگه رفتی؟ آقای لیمبرت جواب داد:" اتفاقا کسای دیگه ای هم اینو به من گفتند ومن جواب دادم که فرق ایران امروز با موریتانی اینه که اسم رهبر ایران علی هست(سیدعلی خامنه ای) و رئیس جمهور موریتانی اسمش معاویه ست"...خب ببینید چقدر اینا از اطلاعات تاریخی برخوردارند و چقدر خوب میشناسن تاریخ اسلام رو...آیا نباید نگران بود...


در دوران جام جهانی سال گذشته ریچارد هاس(رئیس شورای روابط خارجی امریکا) بیانیه ای منتشر کرد به نام: "جنگهای مذهبی 30ساله جدید شروع شد" میدانید چرا گفت "جدید" چون در دورا رنسانس 30 سال مذهبیان مسیحی(پروتستان و کاتولیک) همدیگه رو در جنگهای پی در پی کشتن و بعد که خسته شدن اومدن گفتن نه کاتو لیک و نه پروتستان بیایید کل دین را کنار بگذاریم و حالا همان بلا را میخواهند سر اسلام و مسلمین بیاورند و دقیقا بعد از این بیانیه آقای هاس یک حمله به غزه شد و بعد درهای موصل را درهنگامی که همه چشمشان به جام جهانی بود به روی داعشیها باز کردند و همینطور داعش از مسلمانان میکشد...وحالا میخواهند براساس همین بیانیه هاس قراره که آنچنان مسلمین همدیگه رو بکشن تا در آخر بگویند نه شیعه و نه سنی کل دین رو کنار بگذاریم...حالا بنظرتان ما باید با این امریکا که داعش راه میندازد و اینهمه شبکه در اختیار افراطیون شیعه و سنی گذاشته تا تفرقه در اسلام بیندازند...ما باید به این امریکا و این غرب خوشبین باشیم...


جوزف نای (پدر نظریه قدرت و جنگ نرم)چند روز پیش رسما اعلام کرد: امپریالیسم امریکا داره سقوط میکنه!!!

سه سال پیش پایگاه خبری روسیه(راشا تودی:Russia today) اعلام کرد که امریکاییها اعلام کردن که 25میلیون وبسایت پورن(porn) ایجاد کردند و سال 2014 خود امریکاییها اعلام کردند که ایالات متحده 480میلیون صفحه اینترنتی پورن(شامل تصاویر و فیلمهای مستهجن و...)و جالب اینه که خبرگذاری های امریکا اعلام کرده اند که 89% مصرف کننده این صفحه ها خود امریکاییها هستند...حالا اینم جواب اونایی که میگن وقتی خانما میرن زیر چادر چشمای مردا حریص تر میشه و میرن دنبال فیلما اونچنانی...اگه واقعا اینطوره چرا جامعه ای مثل امریکا که توش بی حجابی رواج داره باید جووناش این همه صفحه های پورن رو ببینن...


اکانومیست ریدرس سایجر (آمار بانک جهانی و صندوق بین المللی پول) درباره اقتصاد امریکا و اروپا واسترالیا و ژاپن و کره جنوبی و هند و چین میگوید اینها از نظر اقتصادی در وضعیت قرمز قرار دارند ولی ایران در لایه سوم یعنی نارنجی قرار دارد....اینهایی که پشت سرهم از اقتصاد خوب امریکا میگویند و میگوینددرصورت رابطه باامریکا مشکل حل میشود...چرا نمیگذارند این خبرها به مردم برسد....چرا جواب نمیدهند که چرا دیترویت که یکی از بزرگترینشهرهای صنعتی امریکا بود پاشید....چرا؟ آیا امریکاییها تحریم بودند؟؟؟....

 

اثبات وجود خدا


برای اثبات وجود خدا میتوانید د به سایتهایی مثل porseman.com و یا سایتها و کسان دیگری که از طریق استدلال منطقی وجود او را اثبات میکنن مراجعه کنید ولی در اینجا چند مطلب را برای اثبات او در میا میگذاریم...

1-اگر مایک نقاشی راببینیم میفهمیم این ساخته یک نقاش است...اگر یک مجسمه ساز راببینیم میگوییم این ساخته یک مجسمه ساز است...اگر یک ساختمان را ببینیم میگوییم این اثر یک مهندس عمران است و....حالا چطور ممکن است انسان را ببینیم و بگوییم به وجود آمدن او اتفاقیست و خالقی ندارد؟؟؟


2-طبق یکی از مبانی علم برای هر جا و هر مجموعه و هرچیز یک چیز وجود دارد تا آن را اداره و کنترل کند وگرنه بدون سرپرست و حاکم هر ج و مرج و بی نظمی میشود مثلا به همین خاطر در هرکشوری یک حاکم یا قوانینی وجود دارد که همه باید به آن عمل کنند پس اگر بگوییم که جهان سرپرست و حاکم و اداره کننده ای ندارد این اصل علمی را نقض کرده ایم...


3-بذارید یه داستان براتون تعریف کنم:"""روزی مردی در بیابان میگذشت که ناگهان به قصری برخورد...و بعد از یک فرد دیگر که از آنجا میگذشت پرسید: این قصر را چه کسی درست کرده؟؟ او گفت: ابتدا بادها وزیدند و بطور اتفاقی سنگ ها و چوب ها و خاکها و آبها از جاهای مختلف جمع شدند و باز هم باد وزید و خاک وآب باهم قاطی شدند و گل با سنگ قاطی شد و به همین ترتیب به طور اتفاقی روی هم قرار گرفتند و سپس باد از چهار جهت وزید و آ نها به صورت مکعبی زیبا در آمد و سپس رعد و برق زد و مواد موجود در طبیعت که قابلیت تبدیل به شیشه را داشتند به آن تبدیل شدند و تبدیل به شیشه های این قصر گردیدند و سپس بازهم رعد و برق زد و پشم پشت گوسفندان که توسط باد به آنجا آورده شده بود خشک و تخت شدند و به فرشهایی برای قصر گردیدند و همینطور آن مرد از چیزهای غیر اتفاقی برای ساخته شدن آن قصر صحبت کرد...."""  داستان تموم شد...احتمالا خیلی تعجب کردید و مطمئنید که امکان ندارد به وسیله بادها و چیزهای دیگر اینقدر به طور اتفاقی یک قصر زیبا درست شده باشد حالا این مطلب رو بخونید: آنهایی که به وجود خدا اعتقاد ندارن میگن این جهان و طبیعت و نظمش بعد از اتفاقی به نام بیگ بنگ(انفجار بزرگ) ایجاد شده...دقیقا اینها هم میگویند بعد از یک انفجار منظومه شمسی و سایر منظومه ها با این همه نظم و زیبایی ایجاد شد و سیاره ای مثل زمین بوجود آمد که از چنان نظمی برخوردار است که اگر کمی دورتر از خورشی یا نزدیکتر به خورشید بود یا یخ میزد و یا میسوخت و نظمهایی که داخل طبیعت بین پدیده ها وجود دارد  از جمله قوانین ثابت فیزیکی در طبیعت و.......و دیگر نظمها!!! یعنی همه این نظمها بین پدیده های جزئی حتی یک سیاره با یک انفجار بزرگ بوجود آمد؟؟؟ آیا این نظر باآن داستان احمقانه یکسان نیست؟؟؟!!!


4-آنهایی که طبیعت را درواقع خدا میدانند و میگویند خدایی به عنوان آنچه ما بیان میکنیم وجود ندارد...بنابراین که همه چیز طبیعت است پس معنویات را رد میکنند...پس روح چیست؟ روح که در عالم معنویات است!برای اثبات روح پیشنهاد میکنم درباره مسئله رویای صادقه و مطالب دیگر مربوط به آن تحقیق کنید! براساس عالم مادی(طبیعی) چگونه میتوان کارهای خارق العاده ای که توسط برخی عارفان و برخی انسانها در همین دوران انجام میشود را اثبات کرد؟؟؟


5- شاید مهمترین چیزی که میتواند وجود خدا را اثبات کند این است که خود انسان گرایش به خدا دارد و همواره در طول تاریخ برای خود خدا انتخاب کرده و وقتی هم که گمراه شده برای اینکه خدایی داشته باشد به دروغ برای خود بت میساخت و آن را میپرستید...