ان تنصروا الله،ینصرکم

ان تنصروا الله،ینصرکم

اگر دنیا را خورشیدی روشن خواهد کرد...به معنای آن نیست که تا آمدن آن خورشید در تاریکی بنشینیم...
ان تنصروا الله،ینصرکم

ان تنصروا الله،ینصرکم

اگر دنیا را خورشیدی روشن خواهد کرد...به معنای آن نیست که تا آمدن آن خورشید در تاریکی بنشینیم...

شناخت شخصیت و رفتار محمدرضاشاه باتوجه به خاطرات خودش و اطرافیانش

توهین شاه به مردم: شاه علت سقوط خود را عقب افتادگی مردم ایران و «بزرگترین اشتباه» خود را سعی در پیش بردن «به زور به سوی استقلال و سلامت و فرهنگ و سطح زندگی و آسایش» ارزیابی کرده است

منبع : محمدرضا پهلوی، پاسخ به تاریخ: ترجمه حسین ابوترابیان، مترجم، تهران 1371، ص 391

 

توهین محمدرضا پهلوی به مردم ایران : شاه در مورد مردم ایران می‌گفت: «این مردم قادر به انجام هیچ چیز نیستند، مثل گوسفندان می‌مانند.»

منبع: فریده دیبا ، دخترم فرح، ترجمه‌ی الهه رئیس فیروز، انتشارات به آفرین، تهران، ص 338

 

فریده دیبا در خاطرات خود می نویسد:«محمدرضا خیلی لذت می‌برد که گروهی از فرماندهان عالیرتبه‌ی ارتش با آن لباس‌های پر زرق و برق جلوی او صف می‌کشیدند و به ترتیب دست او را می‌بوسیدند.» گاهی «در مراسم رسمی یا میهمانی‌ها... افسران عالی رتبه‌ی ارتش دست و یا حتی کفش محمدرضا را می‌بوسیدند»[1]

 

 شاه چنان به دست بوسی معتاد شده بود که خودش «دستش را دراز می‌کرد» که اطرافیان ببوسند. [2]

 

پابوسی شاه بعد از جشن‌های 2500 ساله در دربار به اوج رسیده بود عبدالعظیم ولیان- استاندار خراسان و نایب التولیه- هرگاه به حضور شاه می‌رسید، روی زمین می‌افتاد و پای شاه را می‌بوسید. [3]

 

⚜اردشیر زاهدی بعد از انتصاب به وزارت امور خارجه، همه‌ی معاونین و سفرا را مجبور کرد تا هنگام «شرف‌یابی» در مقابل شاه زانو بزنند. زانو زدن وزیر و به خاک افتادن وی در برابر شاه موجب اعتراض یک خبرنگار فرانسوی به علم شد. علم اعتراض خبرنگار را به اطلاع شاه رساند و شاه پاسخ داد: «حق بود به او می‌گفتی که اردشیر رعایت سنت‌های ملی مملکت را می‌کند.» [4]

 

سفرا موظف بودند در گزارش‌هایشان به شاه بنویسند «پای مبارک را می‌بوسم.»

پرویز راجی از این که امیرخسرو افشار، آخرین وزیر امور خارجه‌ی ایران در دوران شاه، به جای کلمه‌ی «پای مبارک را می‌بوسم»، نوشته بود «دست مبارک را می‌بوسم» ، اظهار شگفتی کرده است. [5]

 

هرمز قریب یکی از مدیر کل‌های وزرات دربار در نامه‌هایش نوشت: «مراتب پرستش چاکرانه‌ی مرا به خاک پای مبارک بندگان اعلی حضرت همایون شاهنشاهی تقدیم [می‌کنم] پای مبارک علیا حضرت ملکه و والا حضرت شاهدخت شهناز را با کمال احترام می‌بوسم.» [6]

 

علم وزیر دربار به یکی از این جلسات اشاره می‌کند و می‌نویسد:‌«ناهار را دسته‌جمعی در حضور شاه خوردیم و هر یک سعی کردیم گوی چاپلوسی و تملق گویی به او را از دیگری برباییم.» [7]

 

هویدا به عنوان شخصیت دوم کشورگاه خم می‌شد و دست بچه‌های شاه را می‌بوسید. او دست علیرضا فرزند شاه را که بیش از 4 سال نداشت می‌بوسید. [8]

 

مارگارت لاینگ، روزنامه نگار انگلیسی که برای نوشتن زندگینامه‌ی شاه اجازه‌ی ملاقات و حضور در دربار را پیدا کرده بود در بخشی از خاطرات خود می نویسد: «ناگهان یک اتاق پر از اشخاص مختلف به تعظیم افتادند؛ به طوری که نصف بدن آنها به موازات کف اطاق در آمد.» [9]

 

منابع:

[1] فریده دیبا، پیشین، ص 311

[2] اسدالله علم، پیشین، ج1، ص 119؛ پرویزراجی، پیشین، ص

 فریده دیبا، پیشین ،صص 116-117

[3] تصویر پیوست شماره 1

[4] اسدالله علم ، پیشین، ج1 ، ص 222

[5] پرویز راجی، پیشین، ص 351

[6] پهلوی‌ها(خاندان پهلوی) به روایت اسناد، ج3، به کوشش فرهاد رستمی، موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، 1382، تهران، ص 465

[7] اسدالله علم، پیشین، ص 214

[8] تاج الملوک، ملکه‌ی پهلوی، پیشین، ص 45

[9] مارگارت لاینگ، مصاحبه با شاه، ترجمه‌ی اردشیر روشنگر، نشر البرز، تهران 1371، ص 249

 


کانال حقایق پهلوی به روایت اسناد

برای ورود بر روی لینک زیر کلیک کنید:

https://telegram.me/pahlaviiran

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد