ان تنصروا الله،ینصرکم

ان تنصروا الله،ینصرکم

اگر دنیا را خورشیدی روشن خواهد کرد...به معنای آن نیست که تا آمدن آن خورشید در تاریکی بنشینیم...
ان تنصروا الله،ینصرکم

ان تنصروا الله،ینصرکم

اگر دنیا را خورشیدی روشن خواهد کرد...به معنای آن نیست که تا آمدن آن خورشید در تاریکی بنشینیم...

فقط چند انتقاد از هاشمی رفسنجانی

در این نوشته به چند انتقاد از هاشمی رفسنجانی میپردازیم...به ادامه مطلب بروید...

   

1-هاشمی رفسنجانی در کتاب خاطرات خود نوشته ای را مطرح کرد با این مضمون که امام گفته بود شاید در آینده با امریکا رابطه برقرار کنیم...

اما طبق وصیت امام در وصیت نامه اش نباید حرف آقای هاشمی را باور کنیم....امام میفرماید: اکنون که زنده ام برخی سخنان را به اشنباه به من نسبت میدهند...بعداز من فقط سخنانی از من را باور کنید که نوشته و امضای من در آن باشد باتایید کارشناسان ویا صوت و ویدئویی باتایید کارشناسان و یا صوت و ویدئویی که در صداوسیما از من پخش شود...

اما باید به آقای هاشمی اعتراض کرد که چرا امام را تحریف میکنید؟؟!!

 

2-برخی برای خوب جلوه دادن هاشمی رفسنجانی از دوران انقلاب میگویند و از یاری او به امام...

واما جواب: امام در وصیت نامه اش میگوید حال فعلی افراد مهم است....پس باید دید که درحال حاضر رفسنجانی چه میکند...

یک ماجرای تاریخی برای بهتر فهمیدن این موضوع تعریف میکنم: پس از اینکه ابن زیاد وارد قصر کوفه شد ابتدا سعی کرد مسلم بنعقیل را پیداکند و میدانست که یکی از قبایل شیعی مهم کوفه مزهجیان هستند....او رئیس این قبیله یعنی هانی بن عروه را به زور به قصر آورد تا از او اعتراف بگیرد که مسلم کجاست....وقتی او آمد چند مدت بعدش شمشیرزنهای مزهج آمدند جلوی دارالخلافه و اعتراض کردند...ابن زیاد بیرون آمد و پرسید که چه شده؟...مزهجیان که قوم شمشیرزن و سلحشوری بودند گفتند که امیر مارا به زور آورده اند اینجا و حالاهم پیدایش نیست...با امیر ما چه کردید؟!....

ابن زیاد گفت: امیر شما سالم و مورد تکریم است ولی چون مریض است نمیتواند بیرون آید...

مزهجیان باور نکردند چون میدانستند که ابن زیاد فرد دغل باز و دروغگویی ست...ابن زیاد پیشنهاد کرد که حکمی اتنخاب کنند تا بیاید داخل قصر و به شما از صحت حرف من خبر دهد....مزهجیان پذیرفتند و شروع به مشورت کردند که چه کسی را انتخاب کنند...

درهمین حین ابن زیاد گفت: شریح قاضی چطور است؟

مزهجیان که میدانستند شریح قاضی از قضات درستکار و راستگو و عادل دوران علی(ع) بود پس قبول کردند که حکم شریح قاضی شود...

شریح قاضی رفت داخل قصر و آمد بیرون و به مزهجیان گفت: ای قوم هانی بن عروه داخل قصر است و مورد تکریم است و چون بیمار است نمیتواند بیرون آید(در حالی که ابن زیاد هانی را زده بود و او را میخواست زندانی کند...و رفتار بدی با او داشت)

چرا مردم حرف شریح قاضی را قبول کردند؟؟؟

چون فکر میکردند این شریح قاضی همان شریح قاضی دوران امیر المومنین است...

فکر میکردند این رفسنجانی همان رفسنجانی دوران امام است...

فکر میکردند این طلحه و زبیر که امروز جلوی علی(ع) ایستاده اند همان طلحه و زبیر دوران پیامبر(ص) هستند...

فکر میکردند این موسوی همان موسوی نخست وزیر دوران امام است...

 

3-چرا پس ازاینکه قوه قضاییه با مدارک و اسناد موثق خلافهای مهدی هاشمی را ثابت کرد آقای اکبر هاشمی و همسر و فرزندانش اعتراض کردند و حکم قانون که همه باید به آن پایبند باشند را نپذیرفتند؟

4- همانطور که میدانید امام در نوشته آخرش به منتظری دلیل برکناری او را این گونه بیان میکنند: نگرانی من از شما از این بابت است که کشور را بعد از من به لیبرال ها می سپاری...

آبان سال 85 آقای مرعشی سخنگوی حزب کارگزاران اعلام کرد ما لیبرال دموکرات مسلمانیم...

5-چرا وقتی دوستان آقای هاشمی رای می آورند انتخابات میشود بهترین و حماسی ترین انتخابات تاریخ است ولی وقتی مخالفان او رای می آورند میگوید از این انتخابات بذر فتنه در دل مردم در می آید...

6-در تاریخ 5/10/94 آقای هاشمی در صفحه اینستای خود نوشت: "فتنه نتیجه انتخابات ناعادلانه است" من دیگه چیزی نمیگم...

 

7-بدون شرح: یک هفته قبل از اعدام شیخ نمر هاشمی رفسنجانی در خبرگزاری های تابعه ادعا کرده بود پادشاه عربستان در واکنش به نامه هاشمی رفسنجانی حکم اعدام شیخ نمر را لغو کرد.....


8-چرا در سال 88 با نامه سرگشاده خود به رهبری جو فتنه را زیاد کردی؟


9-چرا همسرت در سال 88 قبل انتخابات گفته بود اگه تقلب شد بریزن توی خیابون؟ معلومه که از برنامه با خبر بودید...


10-پیشنهاد میکنم نوشته های دیگه ی این وبلاگ رو در مورد فتنه بخونید و یا ببینید...

حرف زیاده و وقت کم......

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد